بنفشه
کودکان نوآموزان مربیان پیش دبستانی
نگارش در تاريخ سه شنبه 13 فروردين 1392برچسب:, توسط افسانه بازشاد

 

قایم موشک بازی حیوانات
حیوانات

آیا قایم موشک بازی را دوست دارید ؟ بعضی از حیوان ها این بازی را انجام می دهند. آن ها از این طریق می توانند از شکار شدنشان جلوگیری کنند. پوست این حیوان ها به گونه ای است که با رنگ محیط تغییر می کند. این نوع پنهان شدن حیوانات ، استتار نام دارد که باعث می شود به آسانی دیده و شکار نشوند . نمونه هایی از این نوع حیوانات را شرح می دهیم:

 

چوب دست

چوب دست، جانوری لاغر، دراز و قهوه ای رنگ است . چوب دست، مانند شاخه ی درخت به نظر می رسد. چوب دست هنگام شب از برگ های درخت تغذیه می کند و در طول روز، بدون حرکت مانند یک شاخه ی درخت خودش را پنهان می کند.


ادامه مطلب...
نگارش در تاريخ سه شنبه 13 فروردين 1392برچسب:, توسط افسانه بازشاد

 

 

ماه

 

ماه به دور زمین می چرخد.

ماه 27 روز و 7 ساعت و 43 دقیقه و 11.6 ثانیه طول می کشد تا به دور زمین بچرخد و به نقطه ی اول خود برسد.

ماه تنها ماهواره ی طبیعی زمین است.

فاصله ی متوسط ماه تا زمین 384403 کیلومتر است.

بلندترین کوه موجود در ماه 4700 متر است، و حال آن که ارتفاع اورست 8848 متر است.

اولین شخصی که پا به ماه گذاشت نیل آرمسترانگ نام داشت.

سمتی از ماه که ما می توانیم از زمین آن را ببینیم طرف نزدیک و سمت دیگر طرف دور نام دارد.

ماه در روز بسیار گرم و در شب بسیار سرد است. دمای متوسط سطح ماه در روز 107 درجه ی سلسیوس و در شب 153- درجه ی سلسیوس است.

جذر و مد اساساً به علت نیروی گرانش کره ی ماه است.

ماه گرفتگی یا خسوف زمانی اتفاق می افتد که زمین بین ماه و خورشید قرار گیرد.

نگارش در تاريخ سه شنبه 13 فروردين 1392برچسب:, توسط افسانه بازشاد

 روزی پسری در باغ مشغول بازی و شادی بود. او به دنبال پروانه ها می دوید و سعی می کرد آن ها را بگیرد. او به گل های زیبا و رنگارنگ نگاه می کرد و لذت می برد.

پسر کوچولو قورباغه ای را دید که به این طرف و آن طرف می پرد. او به دنبالش دوید و قورباغه به داخل حوض پرید.

گاوی مشغول چریدن در باغ بود و مگسی مدام دور و بر او وزوز می کرد. گاو با دمش مگس را زد و او را از خود دور کرد.

پسرک از زیبایی طبیعت به وجد آمد و با خودش گفت: طبیعت واقعاً بی نظیر است و زیبایی اش همه را جذب خودش می کند.

ناگهان پسرک سنجابی را دید و به دنبالش دوید تا به گلی زیبا رسید. او خواست گل زیبا را بچیند که تیغ گل در دستش فرو رفت. پسرک جیغ می کشید و گریه می کرد و به سمت خانه می دوید.

مادرش تا او را دید پرسید: چه اتفاقی افتاده؟ چرا گریه می کنی؟ پسرک گفت: وقتی می خواستم گل بچینم تیغش در دستم رفت و حالا انگشتم خیلی درد می کند و می سوزد.

مادرش گفت: عزیزم تو کار اشتباهی انجام دادی. نباید گل ها را بکنی، فقط باید از زیبایی آن ها لذت ببری. بعلاوه تو نباید به طبیعت آسیب برسانی، بلکه باید در نگهداری و محافظت از آن تلاش کنی.

پسرک گفت: قول می دهم از این به بعد به نصیحت شما گوش کنم.

 

ترجمه:نعیمه درویشی

بخش کودک و نوجوان تبیان

صفحه قبل 1 ... 19 20 21 22 23 ... 24 صفحه بعد